♣__ کلاه خاکی __♣ من ... سال هاست تو را به قلبم وعده داده ام چندی ست دلم فکر شکار افتاده با نیزه به جان روزگار افتاده انسان نخستین شده ام ، ناچارم وقتی شکمم به قارقار افتاده *** تا دید مرا گفت که خوشحالم مرد دردی نکشید و گوهرم را هم برد شرمنده روی ماهتم سعدی جان! اعضای مرا همین بنی آدم خورد
گاو صندوق بر پشت مورچه کارگر صفر جلیل بیگی نظرات شما عزیزان:
هنوزسرگرم کاری؟خداقوت موفق باشی
آخرین مطالب آرشيو وبلاگ نويسندگان پیوندهای روزانه پيوندها
|
||||||||||||
|