♣__ کلاه خاکی __♣ من ... سال هاست تو را به قلبم وعده داده ام روزگار عجیب... روزگاری است عجیب برادر برادر را می دهد فریب مال دنیا معشوق هر نانجیب برده دل را سکه های دل فریب مانده ام در این جهان من بی نسیب شده ام تنها و حیران و غریب حامد نظرات شما عزیزان:
درود مهربان.
از این دست نوشته بسیار لذت بردم. می شود گفت فریب جزء لاینفک دنیای امروز شده! زیبا بود. ممنون از رد پای سبز و مهربانت. همیشه موفق باشی بدرود مهربان
امشب به ياد تک تک ِ شب ها دلم گرفت
در اضطراب کهنه ي غم ها ، دلم گرفت انگار بغض تازه اي از نو شکسته شد در التهاب ِ خيس ِ ورق ها ، دلم گرفت ! از خواندن تمام خبر ها تنم بسوخت ... از گفتن تمام غزل ها دلم گرفت ... در انتظار تا که بگيرم خبر ز تو ... در آتش ِ گرفته سراپا... دلم گرفت ! متروکه نيست خلوتِ سرد دلم ولي از ارتباطِ مردم ِدنيا دلم گرفت !! يک رد ِ پا که سهم ِ من از بي نشاني است! از رد ِ خون که مانده به هر جا ، دلم گرفت اينجا منم و خاطره هايي تمام تلخ اقرار ميکنم درآمدم از پا ... دلم گرفت ...
سلام افرین بهت تبریک میگم
من عاشق نوشتنم و شعر اما نمیتونم بنویسم
سلاااااااااااام افرین خودت گفته بودی؟؟پاسخ: سلام
بله سروده ی خودمه
مرسی حتما سر میزنم بهتون
سکوت عجیبی دارد اینجا
تنها من مانده ام و خیال بودنت، خنده هایت و نوشته هایم که ... با دلم چه کرده ای!؟ با من چه می کنی !؟ دلم برایت تنگ می شود وقتی می خواهمت وقتی بلند بلند می خوانمت ونیستی، تنهایی عجیبی است دیوانه ام می کند گاهی ... می دانم آرزوی دیدنت فقط خیالیست شیرین ... کاش اینجا بودی درست روبروی من! سکوت می کردیم و در آن سکوت من جرعه جرعه از شهد نگاهت سیراب می شدم کاش می دانستی دلتنگی با دلم چه ها می کند کاش می دانستی دلم...
آخرین مطالب آرشيو وبلاگ نويسندگان پیوندهای روزانه پيوندها
|
||||||||||||
|