♣__ کلاه خاکی __♣ من ... سال هاست تو را به قلبم وعده داده ام
وقتی
هزاران سانسورچی
احساسات مارا محدود می کنند...
چگونه می توان از تو سرود
وعشق را واژه به واژه
فریاد زد...
"چـــــــــگونه"
کــــــلاه خاکــــــی نظرات شما عزیزان:
salam duste aziz apam bodo bia
//////////
تمام واژه ها را مرخص کرده ام بند از پای تمام حروف گشوده ام تمام نقطه ها..حرف های اضافه..ویرگولها..علامتهای تعجب را برای ابد فرستاده ام به امان خدا! حالا که تو هستی حالا که سرشانه هایت تکیه گاه من است حالا که لب هام را به مهر بوسه میدوزی.. لال می شوم...لال... تو که باشی دنیا را مرخص میکنم!!!
مادر:
کاشکی می شد بهت بگم؛ چقدر صدات و دوست دارم لالایی هات و دوست دارم؛ بغض صدات و دوست دارم .آپم ومنتظر حضورتان
همین که خوندیش کافیه آقای کاظمی
ممنون از حضورتون در وبلاگ ديروز که چشم تو به من در نگريست خلقي به هزار ديده بر من بگريست هر روز، هزار بار در عشق توام مي بايد مرد و باز مي بايد زيست
ازه میفهمم بازی های کودکی حکمت داشت زوووووووو..... تمرین روزهای نفس گیرزندگی بود
همنفس
ساعت14:34---20 ارديبهشت 1391
سلام داداش ممنونم ولی وب خیلی وقته که تعطیله یه جورایی یه افرادی به یه دلایل بی ربط به من خیلی اذیتم کردن ووبلاگ من شدمحل سوتفاهماتی که وجودمنوخیلی رنجونددیگه دوسش نداشتم...بیخیال این حرفاخوشحالم که روبراهی هستی دیگه؟؟؟
پستهای قبلتم خوندم عالی بودن اون شعرم تودفترم دارم خونه کشی داشتم دفترم روبیابم حتمابرات مینویسمپاسخ: سلام به روی ماهت آبجی جان چرا وب رو تعطیل کردی آخه؟! :( بابا سوء تفاهم رو ولش کن مهم دل خودته با دیگران کار نداشته باش یه یا علی بگو و دوباره کار رو شروع کن اگه نظرات اذیتت می کنه قسمت نظر دهی رو غیر فعال کن همین که بیای مطالبتو بذاری هم ما خوشحال میشیم هم تو روحیه خودت تاثیر میذاره البته این نظر من هستش ;) ممنونم که پست های قبل رو خوندی و خوشحالم که نظرتو جلب کرده و پسندیدی :)
مشت می کوبم بر در
پنجه می سایم بر پنجره ها من دچار خفقانم خفقان... من به تنگ آمده ام از همه چیز بگذارید هواری بزنم ، آی آی با شما هستم این درها را باز کنید من به دنبال فضائی می گردم لب بامی ... سر کوهی... دل صحرائی ... که در آنجا نفسی تازه کنم می خواهم فریاد بلندی بکشم که صدایم به شما هم برسد من هوارم را سر خواهم داد چاره ی درد مرا باید این داد کند از شما خفته ی چند چه کسی می آید با من فریاد کند فریدون مشیریپاسخ: سلام خانم روشن این شعر حال و هواش سیاسی هستش تقریبا!!! دوست داشتم بذارم تو وب اما میـــــــــترسم :D
زندگی عشق است عشق افسانه نیست
آن که عشق را آفرید دیوانه نیست
آخرین مطالب آرشيو وبلاگ نويسندگان پیوندهای روزانه پيوندها
|
||||||||||||
|